مدي جون اپم

كاش مي شد
حال خوب را،
لبخند زيبا را،
بعضي دوست داشتن ها را،
خشك كرد!
لاي كتاب گذاشت،
و نگهشان داشت ...

بـراي بـرگشتنت دعـا نـمي کـنم ..


اگـر قـرار بـاشد بـيايـي نـيازي بـه دعـاي من نيست


درسـت مثـل وقـتي کـه رفتــي


آن مـوقع هـم نيـازي بــه التـماس مـن نـبود ...

به قلبم
معذرت خواهي هاي بسياري بدهکارم...
بخاطر تمام روزهايي که
گرفت
شکست
تنگ شد
وکاري از دست من برنمي آمد....

عالي

تابستان براي من نه روي
پشت‌بام خانه‌‌ي مادربزرگ زيباست
نه کنار سواحل دريايي!
من تابستان، جايي امن و آرام مي‌خواهم
مثل يک آغوش با پيراهن چهارخانه‌اي...

پرپرواز ندارم، اما
دلي دارم در حسرت درناها، آه
اين پرنده، در اين قفس تنگ نمي خواند !

عاقبت روزي مزار سرد من ،معبد دنجي برايت ميشود
عکس من با اخرين لبخند من،شاهد شب گريه هايت ميشود...

زيبا

گل

مرسي دوست عزير..گل

سلام..ممنون از حضورتون

گريه آرامم نکرد
خنده تسکينم نداد
واژه از دردم نکاست

اين چنين معتاد خاموشي شدم...

نمي دانم کي مي آئي

همه? درها را

به روي رؤياها گشوده ام

و با چراغ دل دنبال تو مي گردم

دوستت خواهم داشت
باشد که بودن در آسمانِ اين خانه را
از ستاره بياموزي
که من در شب
خودم را يافته ام
تو را
و حضورِ نوري که خفتگان را
به عشق بيدار مي‌‌کند
دوستت خواهم داشت
باشد که هر پنجره
خاطره اي باشد
براي انتظار در باران
و باران در انتظار
که اين کوچه
پر از عطر ديدار‌هاي دوباره است...

javan2002.blogfa.com